معنی کشور افریقا

حل جدول

کشور افریقا

الجزایر، آنگولا، بنین، بوتسوانا، بورکینافاسو، بوروندی، کامرون، کیپورد، جمهوری آفریقای مرکزی، چاد، مجمعالجزایر قمر، جمهوری دموکراتیک کنگو، جمهوری کنگو، ساحل عاج • جیبوتی، مصر، گینه استوایی، اریتره، اتیوپی، گابن، گامبیا، غنا، گینه، گینه بیسائو، کنیا، لسوتو، لیبریا، لیبی، ماداگاسکار، مالاوی، مالی، موریتانی، موریس، مراکش، موزامبیک، نامیبیا، نیجر، نیجریه، رواندا، سائوتومه و پرنسیپ، سنگال، سیشل، سیرالئون، سومالی، آفریقای جنوبی، سودان، سودان جنوبی، سوازیلند، توگو، تانزانیا، تانزانیا، اوگاندا، زامبیا، زیمبابوه


اهوی افریقا

ایمپالا


کشوری در افریقا

الجزایر • آنگولا • بنین • بوتسوانا • بورکینافاسو • بوروندی • کامرون • کیپ‌ورد • جمهوری آفریقای مرکزی • چاد • مجمع‌الجزایر قمر • جمهوری دموکراتیک کنگو • جمهوری کنگو • ساحل عاج • جیبوتی • مصر • گینه استوایی • اریتره • اتیوپی • فرانسه (مایوت • ریونیون) • گابن • گامبیا • غنا • گینه • گینه بیسائو • ایتالیا (پانتلریا) • کنیا • لسوتو • لیبریا • لیبی • ماداگاسکار • مالاوی • مالی • موریتانی • موریس • مراکش • موزامبیک • نامیبیا • نیجر • نیجریه • پرتغال (مادیرا) • رواندا • سائوتومه و پرنسیپ • سنگال • سیشل • سیرالئون • سومالی • آفریقای جنوبی • اسپانیا (جزایر قناری • سبته • ملیلیه • پلاساس د سبرانیا) • سودان • سودان جنوبی • اسواتینی • توگو • تانزانیا • اوگاندا • یمن (سقطرا) • زامبیا • زیمبابوه


دریاچه بزرگ افریقا

ویکتوریا


صحرای جنوب افریقا

کالاهاری

لغت نامه دهخدا

افریقا

افریقا. [اِ / اَ] (اِخ) قسمت سوم از پنج قسمت عالم و قاره ٔ سوم از سه قاره ٔ قدیم که عبارت از شبه جزیره ایست مثلث شکل و بواسطه ٔ تنگه ٔ سوئز به آسیا اتصال داشته و اکنون بواسطه ٔ کانال سوئز از آن جداشده است. و این قسمت از عالم محدود است از طرف شمال بدریای مدیترانه و از طرف مغرب به اوقیانوس اطلس و از طرف مشرق به دریای هند و از طرف شمال شرقی به بحر احمر. ممالک عمده ٔ آن از این قرار است: مصر، الجزایر، مراکش، تونس، افریقای غربی فرانسه، افریقای استوائی فرانسه، جیبوتی، ماداگاسکار، سودان، افریقای شرقی انگلیس، اتحادیه ٔ جنوب افریقا، بیژریا، ساحل طلا، سیرالئون، کنگو، آنگولا، مزامبیک، طرابلس، سیرنائیک، اریتره، سومالی، اتیوپی، کامرون، تگو، افریقای شرقی، ریودواورو، و قسمتی از گینه. (از ناظم الاطباء). یکی ازقطعات پنجگانه ٔ عالم جزو برّ قدیم و آن بعد از حفر ترعه ٔ سوئز بصورت جزیره ای درآمد. از شمال به بحرالروم (مدیترانه)، از مغرب به اقیانوس هند محدود است. بحر احمر و ترعه ٔ سوئز آنرا از آسیا جدا میکنند. وسعت آن سی میلیون کیلومتر مربع است و در حدود 207 میلیون تن جمعیت دارد. قسمت عمده ٔ این قطعه در منطقه ٔ حاره، شامل صحرا و بیابانهای سوزانست. دو منطقه ٔ شمال و جنوب آن معتدل و زرخیز است. بسیاری از قطعات آن مستعمره یا تحت الحمایه ٔ دولتهای استعماری بود و بتدریج مستقل و آزاد شده و میشوند. (از فرهنگ فارسی معین).
در الموسوعه العربیه آمده: قاره ایست بمساحت 30 میلیون کیلومتر مربع و 235 میلیون تن جمعیت یعنی حدود هشت درصد از جمعیت تمام دنیا. این قاره از دو تپه ٔ بزرگ که محفوف بزمینهای هموار هستند، تشکیل می شود. تپه های شمالی که کم ارتفاع است و حد متوسط ارتفاع آنها به 450 متر از سطح دریا می رسد وتپه های جنوبی که ارتفاع آنها بیشتر و حداکثر ارتفاع آن به 800 متر بالاتر از سطح دریا میرسد. خط استوا این قاره را به دو قسم منقسم میکند و بیشتر قسمت این قاره در منطقه ٔ حارّه قرار گرفته ولی اطراف آن در منطقه ٔ معتدله قرار گرفته است. (از الموسوعه العربیه).
وضع اقلیمی: با توجه به کیفیات خاص حرارت و فشار و رطوبت هوا و مقدار باران و سایر عوامل اقلیمی، سطح زمین را به هفت اقلیم تقسیم کرده اند که یکی از آنها اقلیم گرم آفریقائی است. مساحت سرزمینهای افریقا که در منطقه ٔ حارّه قرار دارد از سایر قطعات خشکی بیشتر است. در بخش بزرگی از این قاره، سرما و یخبندان برای سکنه قابل درک و حد متوسط حرارت سالیانه ٔ هوا همیشه از 205+ کمتر نیست. هوا همیشه مرطوب و آسمان پوشیده از ابر یا مه و مقدار باران سالیانه بالغ بر 2000 میلیمتر و در پاره ای از نقاط مانند ناحیه ٔ کامرون (ناحیه ٔ واقع در افریقای مرکزی مجاور خلیج گینه) متجاوز از 4000 میلیمتر است. و در دو موقع از سال بطور منظم از بعدازظهر طوفان شدید آغاز می شود و بارانی سیل آسا فرومیریزد. (از کتاب کلیات جغرافیای سال چهارم ادبی ص 121).
وضع گیاهی: گیاه افریقا برحسب ریزش تغییر میکند. در منتهای شمالی قاره، گیاه مانند گیاه اروپا است. جنگلهای این قسمت بیشتر درختان بلوط دارد، ولی زیتون و مو و انجیر نیز فراوان است. منتهای جنوبی با خلنج فراوان و رستنیهای دارای گلهای پرجلوه ممتاز است، جنگل ندارد، ولی چراگاههای پرنعمت دارد. بیابانهای بسیار کم رستنی دارد ولی اقاقیای خاردار (نوع آکاسیا) موجود است. در قسمت شمالی صحرا، یونجه نواحی پهناوری را پوشانیده. در واحه ها و نیز در دره ٔ نیل، نخل خرما وجود دارد. نواحی دارای باران فصلی، دشتهای علف دار یا ساونا هستند، و در آنهابائوباب و هندوانه و غیره بعمل می آید. منطقه ٔ استوایی جز در اراضی مرتفع شرقی، مستور از جنگلهای استوایی انبوه است، که اقسام بسیار مختلفی از درختان دارنداز قبیل اقسام نخل، آبنوس، ماهوگانی و غیره. در قسمت هائی از سواحل شرقی و دامنه های کوهها که اقلیم مساعد و ریزش در طی سال معتدل است نیز جنگلهائی وجود دارد. در دامنه های کوهها انبوهه های خیزران موجود است. از رستنیهایی که بومیان کشت میکنند: یام، پیچک شیرین، موز، پسته زمینی و ارزن است. قهوه، بومی افریقاست واز ناحیه کافا (ناحیه ای در شمال قسمت مرکزی افریقا) نام گرفته.
منابع معدنی: تقریباً تمام محصول الماس جهان و بیش از 1/3 محصول سالیانه ٔ طلا از افریقا بخصوص از افریقای جنوبی بدست می آید. ولی طلا از نواحی اطراف خلیج گینه و غیره نیز حاصل می شود. بعضی از سرشارترین منابع مس جهان در غرب دریاچه های داخلی قرار دارد. آهن از قدیم الایام بتوسط بومیان استخراج میشده است. و نمک فراوان دارد.
سکنه: آن مناطقی از افریقا که دارای جوامع متمدن است، منتهای شمالی و منتهای جنوبی قاره می باشد. بقیه ٔ قاره مسکن اقوامی از نژادهای مختلف و با زبانهای مختلف است که از جهت شکل ظاهری و وسیله ٔ زندگی نیز متفاوتند. پیگمه های جنگلهای استوائی و بوشمنهای نواحی جنوب قاره، نماینده ٔ قدیمترین سکنه ٔ افریقا محسوبند. بوشمنها و هوتنتوتها درناحیه ٔ کالاهاری (جنوب غربی افریقا) و بچوانالند، مسکن دارند. سیاهکان در کنگوی بلژیک، سیاهپوستان در غرب افریقا و حامی ها در مصر و سودان و حبشه و سومالی وشمال افریقا و قسمتهائی از صحرا سکنی دارند. نژادهای دیگر از قبیل سامی (اعراب شمال و شرق) افریقا و بانتو نیز وجود دارد. بیشتر 220000000 تن سکنه ٔ افریقاتحت نظامهای قبیله ای استبدادی زندگی میکنند. چندگانی (دارای چند زن یا شوهر) رواج دارد، و برده داری در بعضی قسمتها معمول است، سحر و جادو در ادیان بومی نقش عمده دارد. بطور تخمین میتوان گفت که کمتر از نصف جمعیت قاره تحت تأثیر ادیان خارجی واقع شده یا به آنها گرویده اند. از این جهت دین اسلام درجه ٔ اول دارد، مسیحی ها به انضمام قبطی ها کمتر از 0/04 تمام جمعیت است. استعمار افریقا از طرف سفیدپوستان سبب تشکیل مناطق اروپائی نشین شده است. ولی سکنه ٔ سفیدپوست در اقلیت هستند و حتی در افریقای جنوبی عده ٔ بومیان چهار برابر سفیدپوستان است.
جانداران: افریقا مسکن اصلی اقسام زیادی از حیوانات از جمله پستانداران عظیم الجثه است. از پستانداران آن زرافه، اوکایی، اسب آبی، گوریل و شمپانزه است که مخصوص افریقا هستند. از حیوانات جالب شکارچیان شیر، پلنگ، کرگدن دوشاخ، گورخر افریقائی، آهو و بوفالوی افریقائی است. بمنظور جلوگیری از انقراض این حیوانات در سال 1900 م. کنفرانسی بین المللی تشکیل یافت. و در نتیجه ٔ آن پهنه هائی برای حفظ این حیوانات تشخیص داده شد (پناهگاههای وحوش). فیل افریقائی را بجهت عاج آن شکار میکنند. مرغ گینه و بعضی اقسام کفتار مخصوص افریقاست. شترمرغ در نواحی نسبتاً خشک زندگی میکند. پرنده های دیگر قاره، مارابو، مرغ کاتب، طوطی و غیره است. در رودهای بزرگ و دریاچه های استوایی تمساح زندگی میکند. انواع بسیاری از حشرات دارد، که از آن جمله تسه تسه است، زیای منتهای شمالی قاره شبیه زیای اروپا و مشتمل بر خرس، شغال، و روباه می باشد. الاغ وحشی قسمت شرقی افریقای مرکزی زیای الاغ اهلی است. شتر از ایام قدیم از آسیا وارد افریقا شده. در جاهائی که آب و هوا و رستنی مساعد است، پرورش گاوو گوسفند و بز معمول میباشد.
کشف و تاریخ:اگرچه دره ٔ نیل یکی از قدیمترین زادگاههای تمدن بوده و تمدن مصری از پیش از 3000 ق.م. سابقه دارد، داخل افریقا تا قرن 15 م. ناشناخته بود، و هنوز هم کاملاًپوییده نشده است. در ایام باستانی کوششهائی برای نفوذ در داخل قاره بعمل آمد. هرودوت در قرن پنجم قبل ازمیلاد و هیئت اعزامی نرون در قرن اول بعد از میلاد هردو درصدد حل یکی از معماهای قدیم (یعنی کشف منبع نیل)، برآمدند، ولی توفیق نیافتند. در 146 ق.م. دولت کارتاژ از رومیان شکست خورد، و شمال افریقا مستعمره ٔ رومی شد (افریقای روم). در فاصله ٔ قرن 7 تا 11 م. اسلام در افریقا نفوذ یافت، و مسلمانان (خاصه مورها) ازشمال افریقا به اروپا تاختند، تا آنکه در قرن 15 م.دست آنان از اروپا کوتاه شد. جستجوی سواحل افریقا بتوسط اروپائیان با مسافرت دیاش در سال 1488 م. بگرد دماغه ٔ امیدنیک آغاز گردید: در قرون 16 و 17 م. بتدریج سوداگران پرتغالی، هلندی، بریتانیایی و فرانسوی به افریقا روی آوردند. جستجوهای سپیک در سال 1876 م. و دیگران سرچشمه ٔ نیل را مکشوف ساخت، لیونیگستن افریقا را از طرفی به طرف دیگر پیمود. کشف ثروت سرشار داخل افریقا باعث استعمار پردامنه ٔ آن از طرف اروپائیان گردید. در 1912 م. قاره ٔ افریقا بین دولتهای مقتدراروپایی تقسیم شده بود. و فقط مصر و حبشه و لیبری تاحدی استقلال داشتند. پس از جنگ جهانی اول، مستعمرات آلمان بین فرانسه و انگلستان تقسیم شد. اسپانیا و ایتالیا و بلژیک و پرتقال نیز در افریقا، مستعمراتی داشته و دارند. (بعد از جنگ جهانی دوم سازمان ملل دست ایتالیا را تقریباً از تمام متصرفات آن کوتاه کرد). در جنگ جهانی دوم پیکارهای مهمی در افریقای شمالی روی داد، که منجر به شکست (1943 م.) نیروهای محور گردید. پس از جنگ جهانی دوم نهضتهای خودمختاری و استقلال طلبی شدیدی در افریقا بروز کرد. و بسیاری از مستعمرات و سرزمینهای افریقا کمابیش استقلال یافتند. نهضتهای ملی و ضداستعمار اروپائی رو بشدت است و بتدریج بیشترکشورهای این قاره به استقلال سیاسی رسیده اند. (از دائره المعارف فارسی).
اکتشافات نقاط مجهول درافریقا: تا قرن هجدهم میلادی قسمت اعظم قاره ٔ افریقاهمچنان بر جهان متمدن پوشیده ماند و نامعلوم بود و در این قرن بود که بجهات اقتصادی دول استعماری به جستجوی درون این قاره و اکتشافات در داخل آن پرداختند.توضیح این اجمال آنکه از قرن شانزدهم میلادی که راه دریایی هندوستان و همچنین قطعه ٔ امریکا کشف شد تا قرن هیجدهم توجه ملل دریانورد و استعمارطلب اروپائی تنها بمنابع ثروت و ذخایر معدنی امریکا و هندوستان معطوف بود و قطعه ٔ افریقا با وجود اینکه فاصله ٔ کمتری از اروپا داشت بعلت مشکلات فراوان مانند وجود بیابانهاو صحاری خشک و سوزان و بی آب و گیاه و جنگلهای انبوه غیرقابل نفوذ و رودخانه های پرآب و باتلاقهای پرخطر وحیوانات بیشمار درنده و حشرات موذی بیماری زا و همچنین سکنه ٔ وحشی آدمخوار که بصورت قبایل متعدد در این قطعه ٔ مرموز پراکنده بودند و آب و هوای فوق العاده گرم و مرطوب و پشه های موذی که مانع نفوذ سیاحان بداخل آن میشد، بکلی تا قرن هیجدهم از نظرها دور مانده و جهان متمدن کمترین اطلاع از داخل آن نداشت. این موضوع را از نقشه ای که یکی از علمای جغرافی در سال 1749 م.از این قاره ترسیم کرده بخوبی میتوان استنباط کرد، زیرا در این نقشه تنها نقاط افریقا که دریانوردان متمدن آنها را شناخته بودند، معلوم گردیده و داخل این قاره را بکلی سفید نشان داده که نشانه ٔ بی اطلاعی از درون قاره ٔ مزبور است. ولی در اواخر قرن هیجدهم که بعلت اعلان استقلال کشورهای متحد آمریکا، دست انگلستان از بازار تجارت آنجا کوتاه شد، قاره ٔ افریقا را مورد نظر قرار داد و ابتدا انجمنی بنام «انجمن افریقائی » بمنظور کشف خصوصیات و دست یابی بدرون افریقا در لندن تشکیل گردید. و اقدامات دولت انگلیس برای تسخیر افریقا دولتهای فرانسه و بلژیک و آلمان و پرتقال و ایتالیا را نیز بر آن داشت که سیاحانی به این قطعه اعزام دارند و در نتیجه مناطق نفوذ و مستعمراتی برای خود دست و پا کنند. بطور کلی اکتشافات داخل افریقا را میتوان به سه دوره ٔ جدا از هم تقسیم کرد:
الف - دوره ٔ اول: در این دوره که از اواخر قرن هیجدهم شروع و به اواسط قرن نوزدهم ختم میگردد، سیاحان انگلیسی و فرانسوی سرچشمه های رودخانه ٔ نیجریه، سودان و سرزمینهای اطراف خلیج گینه قسمتهائی از صحرای کبیر ونواحی حبشه را کشف کردند. در نتیجه ٔ زحمات سیاحان مزبور بود که دول فرانسه و انگلستان نواحی الجزایر و کاپ را مسخر کردند و بعدها از این دو پایگاه که منتهی الیه شمالی و جنوبی این قطعه بود، شروع به اکتشافات منظم داخله ٔ افریقا کردند.
ب - دوره ٔ دوم: این دوره از اواسط قرن نوزدهم تا آخر 1880 م. یعنی در حدود سی سال طول کشید و یکی از دوره های پررونق و موفقیت آمیز کشف در داخل افریقا بشمار می آید. در این دوره هیأتهای مجهز اکتشافی انگلیسی و فرانسوی و آلمانی نواحی وسیع افریقای شرقی از قبیل سرزمینهای مجاور دریاچه ها و کوههای کنیا وکلمانجارو و سرچشمه های شط نیل و کنگو و افریقای جنوبی، از جمله سرزمینهای اطراف رودخانه ٔ زامبز و سواحل موزامبیک و افریقای مرکزی و نواحی کامرون و کرانه های شط کنگو را کشف نمودند. مشهورترین کسانی که در این دوره در حقیقت نقاط مجهول افریقا را کشف کردند، استانلی ولیوئینگستن انگلیسی و کامرون آلمانی هستند.
ج - دوره ٔسوم: این دوره که از 1880 م. تا اوائل دوره ٔ معاصر ادامه داشت، ترقیات عظیم صنعتی و احتیاج مبرم دول اروپائی ببازارهای فروش و استفاده ٔ ارزان از منابع و مواد اولیه ٔ سرزمینهای افریقا و نیروی انسانی ساکنان آن که هنوز به نخستین مراحل رشد اجتماعی نرسیده بودند، کشفیات افریقا را نه تنها داخل مرحله ٔ نوین ساخت بلکه باعث خونریزیهای بسیار و کشتارهای بیرحمانه نیز گردید. در این دوره هیأتهای اکتشافی مجهز به تمام وسایل علمی و فنی بودند و قسمت اعظم داخل افریقا را کشف کردند.
نژاد و مردم افریقا: افریقا مرکز مردم سیاه پوست است. این مردم علاوه بر سیاهی پوست، موی سیاه و مجعد و بینی پهن و لبهای کلفت دارند و از مختصات دیگر این نژاد اینکه تحمل آنان نسبت بگرما بیشتر است، و بهرحال از لحاظ تعداد از سایر نژادها کمتر هستند. و خود این نژاد دارای تیره های مختلفی است، از آن جمله تیره ٔ سودانی که در دشتهای شمالی افریقا سکونت دارند و تیره ٔ گینه ای که ساکنان جنگلهای استوائی را تشکیل میدهند و تیره ٔ کنگوئی که در مرکز افریقا هستند و تیره ٔ پیگمه ای که بسیارکوتاه قامتند. و تیره ٔ اتیوپی که در حبشه سکنا دارندو بعضی از ممیزات تیره ٔ سفید در آنها دیده میشود و تیره ٔ افریقای جنوبی که ساکن صحرای کالاهاری در افریقای جنوبی هستند. و تیره ٔ بوشمن ها که به پیگمه ها شباهت دارند و در افریقای جنوبی سکونت دارند. (از جغرافیای سال اول دانشسراها و کلاس تربیت معلم).
زبان مردم افریقا: مشهورترین زبان مردم افریقا لغت عرب است که در تمام بلاد مغرب و همچنین در میان مردم سودان و مردم مصر بکار میرود و پس از آن زبان حبشی است و غیر از این دو لغات فراوان بیشماری درافریقا رواج دارد که به تعداد و شماره نمی آید، یعنی هر فرقه و ملتی لغتی خاص خود دارند.
ادیان: مشهورترین ادیانی که درافریقا رواج دارد، دین اسلام است که مردم شمال افریقا و شرق آن قطعه، پیرو آن هستند و در این اواخر بر اثر تبلیغات دینی اعراب مردم بسیاری از نقاط مختلف آفریقا به دین اسلام گرویده اند. پاره ای از اقوام افریقائی، مسیحی هستند و عده ٔ کمی یهودی نیز در افریقا وجود دارند. و علاوه بر این ادیان افریقائی است که در میان گروهی اقوام این قاره رواج دارد. (از دائره المعارف فرید وجدی). و رجوع به الموسوعه العربیه و معجم البلدان ذیل افریقیه و التفهیم و مزدیسنا و تاریخ مغول عباس اقبال و فهرست تاریخ ایران باستان و دائره المعارف فرید وجدی و قاموس الاعلام ترکی ذیل افریقیه و یشتها ج 1 ص 410، 137 و افریقیه و لوبیه در همین لغت نامه شود.


قصر افریقا

قصر افریقا. [ق َ رُ اِ] (اِخ) شهری است جامع دارای مزارع و چراگاههای فراوان. (معجم البلدان).


کشور

کشور. [ک ِش ْ وَ] (اِ) ترجمه ٔ اقلیم است که یک حصه از هفت حصه ٔ ربع مسکون باشد چنانکه گویند کشور اول و کشور دوم یعنی اقلیم اول و اقلیم دوم و هر کشوری به کوکبی تعلق دارد: کشور اول که اقلیم اول باشد به زحل و آن هندوستان است. دوم به مشتری و آن چین و ختاست. سوم به مریخ و آن ترکستان باشد. چهارم به آفتاب و آن عراق و خراسان است. پنجم به زهره و آن ماوراءالنهر است. ششم به عطاردکه روم باشد. هفتم به قمر که آن اقصای بلاد شمال است. (برهان). کشخر. اقلیم. (ناظم الاطباء):
در کشور توران و به غزنین و عراقین
چون خواستی آوازه ٔ فتح وظفر خویش.
معزی.
- شش کشور، شش اقلیم از هفت اقلیم ربع مسکون:
تاکشوری در آب و در آتش نهفت خاک
شش کشور از وفات تو برما گریسته.
خاقانی.
- کشور پنجم، ماوراءالنهر:
ملک الملک کشور پنجم
قامع اوج اختر پنجم.
خاقانی.
نظام کشور پنجم اجل رضی الدین
رضای ثانی ابونصر بوتراب رکاب.
خاقانی.
ای مرزبان کشور پنجم که درگهت
هفتم سپهر ما نه که هشتم جنان ماست.
خاقانی.
تاجدار کشور پنجم که هست
کیقبادخاندان مملکت.
خاقانی.
- کشور چارم، عراق و خراسان:
ای خواجه ٔ زمین و درت هفتم آسمان
در سایه ٔ تو کشور چارم نکوتر است.
خاقانی.
- کشورهفتم، اقلیم هفتم که کشور هندوستان است: اوج کیوان هفتم آسمان کرد تا به هفتم کشور زمین هنوز از او مسعود شوند. (راحه الصدور).
- هفت کشور، هفت اقلیم. هفت حصه ٔ ربع مسکون:
هم از هفت کشور بر او بر نشان
ز دهقان و از رزم گردنکشان.
فردوسی.
جلالش برنگیرد هفت کشور
سپاهش بر نتابد هفت گردون.
عنصری.
گرفت از ماه فروردین جهان فر
چو فردوسی برین شد هفت کشور.
عنصری.
ز بانگ بوق و هول کوس هزمان
درافتد زلزله در هفت کشور.
عنصری.
خرد را اتفاق آن است با توفیق یزدانی
که فرمان می دهند او را برآن هر هفت کشورها.
منوچهری.
بنا چون بی خداوندی نباشد
نباشد بی خدائی هفت کشور.
ناصرخسرو.
مرا داد دهقانی این جزیره
برحمت خداوند هرهفت کشور.
ناصرخسرو.
گویند هر دو هردو جهانند از این قبل
در هفت کشورند و نه در هفت کشورند.
ناصرخسرو.
صیت تو هفتاد کشور زان سوی عالم گرفت
تو بدان منگر که عالم هفت کشور یا شش است.
انوری (از آنندراج).
خاتونی از عرب همه شاهان غلام او
سمعاً و طاعه سجده کنان هفت کشورش.
خاقانی.
شاه تاج یک دو کشور راست لیک از لفظ من
تاجدارهفت کشور شد به تاجی کز ثناست.
خاقانی.
مرز عراق ملک تو، نی غلطم عراق چه
کز شجره به هفت جد وارث هفت کشوری.
خاقانی.
شش جهت یأجوج بگرفت ای سکندر التفات
هفت کشور دیو بستد ای سلیمان الامان.
خاقانی.
شه هفت کشور برسم کیان
یکی هفت چشمه کمر برمیان.
نظامی.
در آن انجمنگاه انجم شکوه
که جمع آمد از هفت کشور گروه.
نظامی.
سکندر شه هفت کشور نماند.
نظامی.
هفت کشور نمی کنند امروز
بی مقالات سعدی انجمنی.
سعدی (بدایع، کلیات چ مصفا ص 613).
شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است.
حافظ.
|| یک ناحیت از زمین با حکومت معین. یک بخش از زمین با حکومتی خاص. مملکت. پادشاهی. در اصطلاح امروز ناحیتی تابع حکومت و نظامی خاص و حدودی معین و پایتخت مشخص و شهرها و قصبات و روابط سیاسی با ممالک دیگر. مملکت:
ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد و این نامه را گرد کرد.
فردوسی.
دو شاه و دو کشور رسیده بهم
همی رفت هرگونه از بیش و کم.
فردوسی.
برفتند کاریگران سه هزار
ز هر کشوری هر که بُد نامدار.
فردوسی.
بخون روی کشور بشستم زکین
همه شهر نفرین بُد و آفرین.
فردوسی.
به کشت ار برد رنج کشور زیان
چنان کن که ناید به کشورزیان.
اسدی.
گفت سالار قوی باید به پروان اندرون
زانکه در کشور بود لشکر تن و سالار سر.
میزبانی بخاری.
کشوری را دو پادشه فره است
در یکی تن یکی دل از دو به است.
سنائی (حدیقه الحقیقه ص 508).
عالم نو بنا کند رأی تو از مهندسی
کشور نو رقم زند فرتو از موقری.
خاقانی.
بستان دولت کشورش در دست صلت گسترش
شمشیر صولت پرورش ابری که بستان پرورد.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 468).
مرغ کابی خورد به کشور شاه
کند از بهر شکر سربالا.
خاقانی.
ای مرزبان کشور بهرامیان بحسبت
بی آستان تو دل بر کشوری ندارم.
خاقانی.
گفتم که یک دو عید بپایم بخدمتت
چون پخته تر شوم بشوم باز کشورش.
خاقانی.
موبدی از کشور هندوستان
رهگذری کرد سوی بوستان.
نظامی.
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنگ بینی رعیت زشاه.
سعدی.
کشور آباد نگردد به دوشاه
بشکنداز دو سپهبد دو سپاه
از دو بانو چو شود آشفته
خانه امید مدارش رفته.
جامی.
|| موطن. مولد. وطن. (یادداشت مؤلف). زیستن جای:
به درگاه چون گشت لشکر فزون
فرستاد بر هر سویی رهنمون
که تا هرکسی را که دارد پسر
نماند که بالا کند بی هنر
سواری بیاموزد و رسم جنگ
به گرز و کمان و به تیر خدنگ
چو کودک ز کوشش بنیرو شدی
بهر جستنی در بی آهو شدی
ز کشور به دربار شاه آمدی
بدان نامور بارگاه آمدی.
فردوسی.
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست.
حافظ.
|| مردم کشور. اهالی مملکت:
وزان روی راه بیابان گرفت
همه کشورش مانده اندر شگفت.
فردوسی.
|| مردمان غیر لشکری. مقابل لشکر:
چنین گفت خسرو که بسیار گوی
نژند اختری بایدم سرخ موی
ببردنداز اینگونه مردی برش
بخندید از او کشور و لشکرش.
فردوسی.

کشور. [ک ِش ْ وَ] (اِخ) دهی است به یمن. (منتهی الارب). از قراء صنعاء یمن است. (معجم البلدان).

فارسی به انگلیسی

افریقا

Africa, Dark Continent


زنگبار (افریقا)

Zanzibar

فرهنگ فارسی هوشیار

افریقا

فریکا


کشور

سرزمینی بزرگ که شامل چند استان باشد و مردم آن کشور مطیع یک دولت باشند، اقلیم، مملکت

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

معادل ابجد

کشور افریقا

918

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری